+ از شروطم برای ازدواج/هم اتاقی یا هرچیز نصفه شب بیدار نشدن و مستراح نرفتن‌ه. |:

+ یکی از روزهای بهمن نود و دو قرار بود بیاد چندبار در اتاق رو بزنه و بریم طلوع خورشید رو لب دریا ببینیم! هر دو خواب موندیم. بهتر!

+ غضب الهی یعنی وقتی حتّی اون سمت بالشت هم دیگه خنک نیست.

+ ب. یک بار گفت: "تو بشین اینجا من برم شهر رو دور بزنم و برگردم." پنج دقیقه چسبید به پنجره و آخر گفت: "ویو خوب یعنی ویو ای که ساختمون بلند جلوش نباشه. مثلاً این [به پنجره اشاره میکند] یک ویو خوب محسوب میشه! " میخوام دستش رو بگیرم بیارم اینجا که تا شب بچسبه به پنجره!